لطیفه | ||||||
تو ایستگاه اتوبوس کنار یه دختره بودم بهش گفتم ببخشید خانوم
گفت: دردو ببخشید ، زهرمارو ببخشید آدم نباید ازدست شما پسرا آرامش داشته باشه😕 منم هیچی نگفتم
وقتی بلند شد بره با مخ اومد تو زمین خدا شاهده فقط می خواستم بگم بند کفشش بازه😐😂
[ شنبه 23 شهریور 1398 ] [ 8:45 ] [ محمدرضا مجیدی ]
نظرات |
||||||
[ طراحي : رزتمپ ] [ Weblog Themes By : rozblog.com] |